تسخیر ذهن

ذهن سیار جهان ....

دیگه نمیخوام باعث رضایت همه باشم:)

امروزصبح وقتی چشم بازکردم وبلندشدم که روزجدیدی روشروع کنم وکاراموپیش ببرم ساعت8ونیم یا8و45بودکه شماره ناشناسی تلفنموبه صدادرآوردبرداشتم وچون سیونبودباتردیدجواب دادم...بعداز1دقیقه چاق سلامتی گفت من کوثرم ویادم افتادهمکلاسیمه ومسئول بخش xدانشگاه که بخاطریه طرحی توی سفر40روزه مشهدبایدباشه ونمیتونه به جلسه ایی که باآقایxهست برسه بااینکه خودمم برای صبحم برنامه داشتم امادلم نیومدکه بگم نه وازراه دورته دلشوخالی کنم گفتم درست نیست خودش اونجاباشه وفکرش اینجا...
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:23 توسط محبوبه |