تسخیر ذهن

ذهن سیار جهان ....

نصف برای من ونصف برای تو...

بدوبدومیادپیشم نفس نفس میزنه... بریده بریده میگه خانام (خانم)خانام(خانم)... مشخصه یه مسافت طولانی رودویده تابهم رسیده... جلوترمیرم که زودتربهش برسم وببینم چیکارم داره... ابراهیمه:) همون که تو این پست راجع بهش نوشته بودم... میگه اول چشاتوببندبعدهم دستاتوبیارجلوهمون کاری که گفت روانجام میدم چندلحظه بعددستایی رومیبینم که توشون پرازشکلاته همونطورکه داره تودستم تنظیمش میکنه سرشومیندازه پایین وبدون اینکه بهم نگاه کنه سربه زیرمیگه روزتون مبارک باشه خانام خیلی
+ نوشته شده در پنجشنبه 13 مرداد 1401ساعت 19:23 توسط محبوبه |